با اجازه ی تو...
نمی دونم چی باید بنویسم تو اولین پست... برای این وبلاگ!
بعدا خودتون می فهمید که من این جا هیچ کاره ام!... نمی دونم چرا افتاد گردن من و قرار شد من این وبلاگ رو راه بندازم!
امشب هم چه نوشتن سخته!!!... فقط چون قول داده بودم شب تولد کریم مدینه ثبتش می کنم... دارم اولین پست رو می نویسم!
می دونم دارم چرت و پرت می نویسم! اما قوله دیگه... من بی تقصیرم... بعدا بیاید بابت این پست حال دوستان رو بگیرین!!!... دوستانی که قراره اضافه شن و این وبلاگ رو بکنن یه وبلاگ گروهی.
خدایا! زودتر برسون این دوستان رو که هم ما راحت شیم، هم مخاطبا از خوندن پرت و پلاهای ما!
نمی شه از امشب چیزی نگفت! شبی که دختر پیغمبر برای اولین بار مادر شد! و علی(ع) پدر!
آخ که حس می کنم آغوش مهر خدا امشب چقدر بازه... بیشتر از همیشه!
یه حدیث عیدی ما به شما!
امام حسن علیه السلام: هر که حقیقتا خدا را عبادت کند، خداوند همه چیز را مطیع او می گرداند.
امام حسن علیه السلام: برادری در این است که در هنگام راحتی و سختی به هم وفادار باشند.
شد دو تا نتونستم بین این دوتا یکی رو انتخاب کنم! عیدی هم که هر چه بیشتر بهتر!
|